شماره ی نوشته: ۱۲ / ۶

علینقی اعتماد مقدم

تاریخ خط حرفی در ایران و جهان

(بخش سوم)

نخست خلاصه ی آن چه را كه در گفتار های پیشین درباره ی اختراع و پیدایش الفبا با كمال اختصار نوشته شده برای یاد آوری خوانندگان گرامی و پیوند این مقاله با مقاله های گذشته می آوریم:

۱- فرشته ای كه می خواست خواندن را به یكی از پیغمبران یاد بدهد، به آن حضرت گفت كه این «ب» است و لب تو است، و این «س» است و دندان…

۲- تذكری درباره ی علم تجویدی در ایران و هند و رسم مقاطع دهان در قدیم و ترتیب فنی و طبیعی حرف ها از حلق تا برآمدگی لب…

۳- در سده ی شانزدهم در هند گفته اند كه پنجاه و سه خط سنسكریت را از زبان و دهان گرفته اند.

۴- در یده ی هفدهم در اروپا از سویی خواسته اند الفبایی از روی دهان و دندان و زبان بسازند و از سوی دیگر كتابی تألیف شده كه خطی كه از روی دهان و زبان ساخته اند خط عبری است.

۵- در اواسط سده ی نوزدهم الفبای منطقی دیگری به نام « الفبای پدیدار» در انگلستان اختراع شده است.

۶- در اواخرسده ی  نوزدهم میلادی بررسی تاریخ الفبا سبك دیگری به خود گرفته و اختلاف نظرهای بسیاری میان بزرگ ترین دانشمندان پیدا شده است كه برای آگاهی از جزییات هر نظریه ای باید به كتاب های مفصل و مقاله های بسیاری كه در دائره‌المعارف‌های زبان های گوناگون و مجلات(۱) اروپا درج شده نگاه كرد. جدیدترین كتاب مفصل و جامعی كه در این موضوع نوشته شده كتاب الفبای دانشمند محقق داود درینگر است كه شماره ی صفحاتش بیش از سیصد صفحه است(۲).

این بود اساسی‌ترین نكاتی كه در دو مقاله ی گذشته با كمال اختصار تذكر داده شده بود.

باری هر چند پس از بیش تر از یك سده كوشش هنوز تاریخ الفبا و چه گونگی رسم حرف های آن از پرده ی حدس و احتمال و اختلاف نظر پا بیرون نگذاشته ولی یك مطلب مسلم شده است كه همه ی خط های حرفی جهان از یك اصل مشترك پدید آمده اند و حال باید در جست و جوی این اصل مشترك كوشید و به حقیقت آن پی برد.

در میان حدس ها، احتمال ها و نظریه های گوناگون، حدس نسبت الفبا به فینیقی ها و سامی بودن اصل خط های حرفی از همه بیش تر شهرت دارد و كتاب ها و مقاله های زیاد تری درباره ی آن نوشته شده است .

تبلیغات درباره ی نظریه ی سامی بودن اصل الفبا در مدتی بیش تر از یك سده طوری منظم و مرتب بوده كه برای کسانی كه فرصت و حوصله ی مراجعه به كتاب های  تاریخ و ایرادهایی که دانشمندان بر این نظریه وارد کرده ندارند،  مطلب را حل شده و مسلم تصور كرده اند. علت شهرت این حدس و ترجیح آن بر حدس های دیگر اینست كه این نظریه ـ چنان كه گفته خواهدشد ـ سنتی افسانه ای - تاریخی دارد؛ در صورتی كه نظریه های دیگر از مرحله ی حدس یا احساسات نژاد پرستی آغاز می شود و یا حدس و احتمال ها پایان می یابد و حتا یك افسانه یا یك مدرك علمی و فنی كه ان ها را تأیید كند در دست نیست.

آن چه باعث پیدا شدن نظریه های مخالف بوده اینست كه نظریه ی فینیقی بودن اصل الفبا در همه ی موارد و نسبت به همه ی الفباهای جهان كه مشترك بودن اصل آن ها مسلم است، صدق نخواهد كرد.

جدیدترین مقاله ای كه درباره ی اصل سامی حط های جهان به نظر رسیده مقاله ایست كه دو سال پیش در آخرین چاپ دایره المعارف امریكانا رسیده است. نویسنده ی آگاه و توانای این مقاله مانند بسیاری از دانشمندان دیگر از نظریه ی اسحق تیلور و داود درینگر طرف داری كرده و نظریه ها و حدس های مخالفان را به اختصار ذكر و روی هم رفته رد كرده است. ولی از روی كمال انصاف و اطلاع تصریح كرده كه بررسی این موضوع مهم تا كنون صورت كمال به خود نگرفته و باید در آینده درباره ی این بخش از تاریخ تمدن جهان بررسی دقیق كرد تا حقیقت روشن تر شود.

ما در پایین خلاصه ی جامعی را  از آن چه كه در آن مقاله ذكر شده و مربوط به مقاله ی ما می شود می آوریم:

« بررسی تاریخ الفبا از عصر یونانیان تا كنون چندان اشكالی ندارد، ولی نظرهایی كه درباره ی پیش از عصر یونان داده شده در آن شك و تردید بسیارست. ولی با وجود همه ی این ها می دانیم كه چون حرف ها های یونانی آلفا، بتا، گاما، دلتا و غیره نام های سامی دارند، از این رو خط یونانی اصل سامی دارد.

یكی از قدیم ترین الفباهای سامی كه كشف شده روی تخته سنگ مؤابی است كه تاریخ آن از سده ی نهم پیش از میلادست. یك سنگ نبشته ی قدیمی دیگری در جزیره ی قبرس پیدا شده كه قدمت آن را هم در همین حدود گذاشته اند. بسیاری از پژوهشگران معتقدند كه خط سنگ نبشته مؤابی نماینده ی شكل اصلی حرف های الفبای قدیم نیست بلكه حرف ها و شکل های حرف های كه به دست آمده از یك اصل مشترك گرفته شده اند.

اكتشاف های جدیدی كه پیوسته صورت می گیرند مانع از این است كه یك نظر قطعی در این باره اظهار داشت و نتیجه گرفت و گفت كه شکل های این حرف ها در اصل چه گونه بوده و در كدام سرزمین پیدا شده است.

نظریه های دانشمندان آگاه نسبت به هم اختلاف بسیار دارد و برای هر نظریه ای دلایل قوی بیان شده است. لنرمان (۳) در ۱۸۷۴ اظهار نظر كرده كه همه ی خط های سامی از مصر آمده است. دانشمندان دیگری معتقدند كه خاستگاه اصلی حط های حرفی جهان، خط میخی بابلی و یا خط كرت و یا خط سیلابی قبرس است. نظر سرآرتور ایوانس (۴) كه از دانشمندان اخیرست اینست كه جزیره ی كرت میهن اصلی الفباست و خط حرفی از كرت به فلسطین رفته و فینیقی‌ها خط را از آن ها اقتباس كردند و از آن جا به یونان برگشته است.

سرفلندر پطری (۵) در اوایل سده ی بیستم در شبه جزیره ی سینا سنگ نبشته ای كشف كرد و كشف او باعث شد كه دوباره نظریه ی اقتباس الفبا از خط مصری را دكتر گاردینر (٦) زنده كند. از قراری كه حدس زده اند این سنگ نبشته از سده ی پانزدهم پیش از میلادست و نماینده ی مرحله ای مابین خط مصری و خط سامی است.

اگر حط های سامی جنوب شبه جزیره عربی را در نظر بگیریم آن گاه لازم می اید كه یك حلقه ی مخصوص كه هنوز ثابت نشده است كشف بشود. باری این گونه سنگ نبشته های سامی كه كشف شده است تاریخش را تا دو هزار سال پیش از میلاد قرار داده اند.

در هنگامی كه مصر و بابل و آسور و كرت نفوذ خود را از دست دادند سه قوم مهم دیگر: اسرائیل و فینیقی و آرامی سربلند كردند.

حال اگر ما شاخه های جنوبی را در نظر نگیریم در این صورت دو شاخه ی ممتاز سامی های شمالی باقی می ماند و آن دو شاخه: یكی كنعانی است از آن عبری قدیمی (۷)  و فینیقی و آرامی بیرون می آید و نفوذ خود را روی الفبای عربی و پهلوی ایرانی نشان می دهد؛ و دیگری خط آرامی سامی است كه به نظر می آید نفوذ قابل توجهی روی الفبای ارمنی و خط های هندی داشته باشد. (۸)

اكنون بر می گردیم به شاخه ی كنعانی حط های سامی و به ویژه به فینیقی كه می توان آن را به سه دسته تقسیم كرد :

۱- فینیقی اصلی كه در فینیقیه به كار می رفته است؛

۲- خط مستعمرات فینیقی ها در قبرس و ساردنی و كارتاژ؛

۳- شاخه ی نگارشی آن در شمال افریقای غربی.

آشکار است كه فاصله ای میان حرف های الفبای یونانی و حرف های خط فینیقی وجود دارد و در این حا لازم نمی دانیم درباره ی صورت های گوناگون آن بحث كنیم ولی به تر این است كه سه حقیقت زیر در نظر گرفته شود:

نخست این كه سنت تاریخی یونان تصریح می كند كه كادموس پادشاه تبس، خط را از فینیقی ها اقتباس كرده است و دانشمندان عقیده دارند كه این سنت تاریخی كافیست كه از هر گونه شك و تردیدی درباره ی اصل خط یونانی جلوگیری كند.

دوم این كه نام های حرف های الفبای یونانی كلمه های زبان فینیقی است و روح شكل حرف های یونانی نشان می دهد كه از خط فینیقی اقتباس شده است.

سوم ترتیب حرف های یونانی كه شبیه به ترتیب حرف های فینیقی است.

باری نكته دیگری كه قابل توجه است اینست كه الفبای یونانی در آغاز از راست به چپ نوشته می شده ولی بعدها از چپ به راست مرسوم شده است.

در جدولی از جدول های اصلی دایره المعارف امریكانا نویسنده ی دانشمند مقاله ی الفبا، تحول حرف های الفبای لاتین و الفبای اتروسكی را از الفبای کلاسیک یونانی، و کلاسیک یونانی را از فینیقی، و حرف های فینیقی را از هیروگلیفی مصری نشان داده است. ولی چنان كه دیده می شود پنج حرف از الفبای کلاسیک یونانی و پنج حرف از الفبای فینیقی، و سه حرف از الفبای لاتین سده ی چهارم میلادی، اصلی در خط فینیقی و خط نقشی مصری ندارد.  

هر چند بسیاری از دانشمندان معتقدند كه مردم شبه جزیره ی ایتالیا خط را از یونان گرفته اند ولی نباید چنین باشد. آن چه در این مورد به حقیقت نزدیك تر است این است كه الفبای اتروسكیان كه قومی از قوم های ساكن شبه جزیره ی ایتالیا بوده اند یك مرحله ی میانی و مهم مابین الفبای یونانی و رومی است. الفبای اتروسكی از سده ی هشتم پیش از میلاد است و حرفش را از چند الفبای یونانی قدیم عاریه كرده است. » این بود خلاصه كلیه ی مطالب مهمی كه در مقاله ی درباره ی تاریخ الفبا در دایره المعارف امریكایی چاپ ۱۹٦۲ درج شده است و خوانندگان برای یافتن آگاهی بیش تر می توانند بدان مراجعه كنند. چون نظریه هایی كه تا كنون درباره ی تاریخ و چه گونگی پیدایش خط اظهار كرده اند بنیادش با افسانه و حدس ها و احتمال ها بوده است، از این رو خواهی نخواهی ایرادهایی به هر یك از آن ها وارد می شود.

در زیر چند ایراد مهم فنی و تاریخی را كه در مورد هر نظریه باید در نطر گرفت تذكر می دهیم تا جویندگان در هنگام بحث و بررسی تاریخ خط، آن ها را در نظر داشته باشند.

آلفابت (آلفابتا):

اصطلاح آلفابت «برای خط حرفی» قدیمی، درست نیست.

ولتر می گوید چرا اصطلاحی برای كلید دانش ها كه آن را الفبا می گویند نداریم؛ در حالی كه برای شمارش می گوییم علم شمارش (حساب) و نمی گوییم دانش یك دو سه.

نخستین جایی كه در كتاب های قدیم به اصطلاح آلفابت بر می خوریم در تالیف های لاتینی ترتولین  (۸) و سن ژرم (۱۰) است. گفته اند این دو شخصیت روحانی در سده های سوم و پنجم میلادی می زیسته اند ولی چون وضع تاریخ میلادی از سده ی دهم - یازدهم میلادی است، در این تاریخ گذاری ها اختلاف هایی وجود دارد كه باید در نظر گرفته شود و شرحش از موضوع مقاله ما خارج است .

بنا براین، اصطلاح آلفابت چند سده پس از میلاد از لاتین به یونانی رفته است.

ترتیب حرف های حط های اسلامی پس از سده ی سوم هجری، الف ب ت شده است. این ترتیب، ترتیب مشاقی است و ترتیب علمی و فنی مطابق آن چه در كتاب های تجوید و مقاطع دهان آمده نیست.

خوش نویسان برای آموزش خط، حرف هایی را كه شکل های آن ها به هم شباهت داشته و با نقطه گذاری از هم تشخیص داده می شده پهلوی هم گذاشته اند و از این رو در هنگام بررسی تاریخ الفبا لازمست كه ترتیب «الف ب ت» را هم در نظر بگیریم، زیرا كه اگر این سه حرف با اصواتی برای آسان شدن تلفظ و اختصار به هم بچسبند ممكن است آلفابت هم تلفظ شود.

نام حرف ها:

نكته ی دیگری كه در این مورد قابل توجه است این است كه نام های برخی از این حرف ها در زبان فارسی شبیه به فرانسه یا انگلیسی است و این شباهت را نمی توان به آسانی به صورت توارد پذیرفت .

اكنون در ایران به، ته، ثه تلفظ می كنند و این نام ها با این تلفظ شبیه به تلفظ نام های این حرف ها در فرانسه است. در برخی از کتاب های خطی نام این حرف ها را بی تی ثی نوشته اند كه به تلفظ انگلیسی نام های این حرف ها شباهت دارد.

سه حرف از حرف های الفباهای اسلامی : میم و نون و واو (واو كردی و عربی) نام دارد. علت این كه این نام ها را بر این حرف ها گذاشته اند این است كه «م» و «ن» و «و» كه در اول یا آخر هر سه كلمه (میم، نون، واو) تلفظ شود از نظر علم تجوید یا آواشناسی باهم اختلاف دارد. از این رو آن ها را در اول یا آخر این نام ها قرار داده اند تا اختلاف و امتیاز آن ها نسبت به هم در هنگام تلفظ معلوم باشد.

خلاصه، گفته اند كه نام های برخی از این حرف ها مثل الف و جیم و دال نام هایی هستند كه تركیب شده اند از خود حرف با یكی از صفات ذاتی با عرضی آن؛ چنان كه در کتاب های تجوید شرح داده شده است . مانند این نام ها را در الفبای یونانی و الفباهای دیگر هم می بینیم. مثلن Omega در یونانی یعنی O كشیده یا مفخم، و Igrec در فرانسه یعنی I یونانی.

در هر صورت دیده می شود كه خود حرف با صفت و خصوصیت حرف، تركیب و نامی برای آن حرف پدید آورده است.

اصطلاح آلفابتا در یونانی قدیم برای خط حرفی به كار نرفته است. در یونانی قدیم آن چه را كه كنون آلفابتا می گویند «گراما» یعنی نگارش یا دبیره می گفتند. چنان كه در پیش تذكر دادیم در ایران به الفبا دبیره می گفتند و نام خط های آنان ویسپ دبیره، گشته دبیره …. بوده است. در کتاب های عربی نیز به الفبا، حرف های معجم می گویند كه كلمه ی معجم در این مورد قابل توجه و بررسی است.

در زبان سنسكریت كه زبان هندی قدیم است، خط حرفی را «دیواناگری» می نامند و درباره ی معنای آن گفته اند كه «دیوا» یعنی الاهی و مقدس، ولی معنای «ناگری» معلوم نیست.

چه گونه ممكن است پذیرفت كه در یك زبان دقیق و كامل مانند زبان سنسكریت كه اصول وضع كلمه های آن بر دلالت لفظ بر معنی نهاده شده است كلمه ی مهمی مانند «ناگری» بی معنی باشد. اگر فرض شود كه«ناگری» تلفظ هندی «نگاری» است در این صورت واضح است كه آن كلمه درست به معنای «گراما» ی یونانی، و «دبیره» ی فارسی است. از این گونه كلمه ها كه اصوات آن ها در گویش های گوناگون زبان های آریایی بلند و كوتاه شده و تغییر می كند بسیار است.

فینیقی: در کتاب های عهد عتیق و در انجیل های چهار گانه نامی از قومی یا كشوری به نام فینیقی وجود ندارد. فقط در اعمال رسولان، دو مرتبه سرزمینی به نام «فی نی سی» و یك بار «فونی سیا» آمده است. می گویند كه فینیقی ی یونانی معادل كنعان است و چون این بخش از تاریخ، مهم ترین بخش های تاریخ فرهنگ بشریت است، از این رو در این امور مدارک بیش تری لازم است.

در آغاز كتاب هرودت چنین آمده است :

 ـ «بنا به گفته ی فارسیانی كه به ترین اطلاعات تاریخی را دارند جدال را فینیقی ها شروع كردند. این مردمان كه سابقن در سواحل دریای اریتره (خلیج فارس)سكنا داشتند به سواحل مدیترانه مهاجرت كردند و در سرزمینی كه اكنون در آن جا هستند فرود آمدند و در سفر های طولانی خود در كشتی ها، اجناس مصری و آسوری حمل می كردند. در یكی از این سفرها دختر پادشاه هلاس (یونان) را ربودند و به مصر بردند و…. » (۱۱)

در كتاب جغرافیای حدود العالم كه در ۳۷۲ هجری تالیف شده و از قدیم ترین کتاب های جغرافی است در برگ ۷۴ چاپ تهران چنین می نویسد: «فینیكی و ارماسل از حدود مكران دو شهرند با خواسته بسیار و به دریا نزدیك و بر كنار بیابان نهاده ». (۱۲)

هرودت در كتاب پنجم چنین می نویسد:

ـ «فینیقی هایی كه با كادموس به یونان آمدند هنرهای بسیاری را كه در میان آن ها خط است به همراه خود آوردند و تا آن هنگام یونانیان نوشتن را نمی دانستند ».

در این جا بی مناسبت نیست كه افسانه ی كادموس پادشاه شهر تبس را كه به عنوان یك حقیقت تاریخی پذیرفته شده بیاوریم:

كادموس و فینیقی: «شاه زاده خانم اروپا دختر زیبایی بود و گاوی آن را برده بود. پدرش، برادرانش را به جست و جوی او فرستاد و به ایشان فرمان داد كه برنگردند تا این كه آن دختر را پیدا كنند. یكی از آن شاه زادگان، كادموس بود، و به جای این كه بی هوده به جست و جوی خواهر خود بپردازد از روی خردمندی به پرستشگاه دلفی رفت و از ایزد آپولو پرسید كه خواهرش در كجاست. آن ایزد به او گفت كه بی خود برای خواهرش خود را به زحمت نیاندازد و تصمیم پدرش را در آن باره اجرا نكند؛ بلكه شهری برای خود بسازد. پس از این كه از پرستشگاه دلفی بیرون خواهد آمد به گوساله ای برخورد خواهد كرد و باید در پی آن گوساله برود و شهر خودش را در جایی بسازد كه آن گوساله فرود می آید. بدین سان شهر تبس ساخته شد و سرزمین اطراف آن به نام گاوستان نامیده شد. در آغاز، كادموس به جنگ اژدهایی پرداخت و آن را بشكست. این اژدها چشمه ای را نگهبانی می كرد و هنگامی كه همراهان كادموس برای به دست آوردن آب رفته بودند همه را درید.

كادموس به تنهایی نمی توانست شهری بسازد ولی هنگامی كه اژدها كشته شد ایزد آتنا بر او ظاهر شد و به او گفت كه دندان های اژدها را در زمین بكار. كادموس فرمان ایزد را بی آن كه بداند چه پیش می آید پذیرفت. ولی از جایی كه آن دندان ها را كاشته بود مردانی مسلح از كشت زار بیرون پریدند و باعث وحشت او شدند. ولی آن مردان مسلح توجهی به كادموس نكردند و به جنگ هم پرداختند تا این كه همه ی آنان به جز پنج نفر همدیگر را كشتند و كادموس آن پنج تن را راضی كرد كه با او همكاری كنند.

با كمك این پنج تن، كادموس شهر تبس باشكوه را ساخت و در آن جا با جلال و ثروت فراوان و خرد شایان فرمان روایی كرد. این كادموس همان كسی است كه هرودت می گوید الفبا را به یونان آورد».

این بود خلاصه ی افسانه ی كادموس و تبس كه تنها مدرك تاریخی اقتباس خط یونانی از فینیقیان است.

چون سرزمینی كه تصور شده است فینیقی ها به آن جا مهاجرت كرده اند و اقامت گزیده وسعت قابل ملاحظه ای برای رشد مادی و معنوی قوم های دوران های قدیم را ندارد و از میزان جمعیت و زبان و دین و هنر آنان نیز آگاهی در دست نیست و حتا نمی دانیم كه این مردم، هنر دریانوردی را در كجا و چه گونه آموخته و به مدیترانه برده اند، از این رو  خالی از اشكال نیست كه تاریخ خط را در جهان بر پایه ی افسانه ای قرار داد كه نام هایی در آن وجود دارد كه قدمت آن را سده ها از آن چه تصور شده است پایین تر می آورد.

اگر از سده ی شانزدهم تا اواسط سده ی نوزدهم میلادی موضوع ارتباط خط با دهان و اختراع یک الفبای منطقی در اروپا مطرح بوده است جای تعجب است كه در هیچ یك از کتاب های مفصل تاریخ الفبا درباره ی آن چیزی نوشته نشده است؛ بلكه دانشمندانی كه بررسی این بخش از تاریخ فرهنگ بشر را به عهده گرفته اند موضوع را از خط نقشی مصری یا حط های میخی آغاز كرده و گذشته را به كلی نادیده گرفته اند .        

در جدولی از مقدمه ی فرهنگ سنسكریت ـ انگلیسی، تالیف سر. م. منیر ـ ویلیامز ستونی هست كه بالای آن شماره یك گذاشته شده است و در این ستون، یازده حرف كه تصور شده حرف ها خط فینیقی قدیم، و از سده ی نهم پیش از میلاد است داده شده است.

در طرف چپ، در ستون شماره ی دو، حرف های خط قدیم یونانی، و در شماره ی سه، حرف های قدیم خط رومیان، و در ستون چهارم حرف های خط انگلیسی دیده می شود. در طرف راست، ستون شماره ی دو، حرف های خط برهمایی است كه اكنون می گویند قدیم تر از خط ناگری است. در ستون سه، كوشش شده كه تحولات شكل حرف ها را از برهمایی به خط ناگری نشان دهند. در ستون چهار، حرف های خط ناگری یا دیواناگری است.

پیش از این گفتیم كه پس از یك سده  بررسی درباره ی تاریخ الفبا، دیگر روشن است كه همه ی حط های جهان، یك اصل مشترك دارد و همیشه در هر الفبایی می توان چند حرف پیدا كرد كه با تغییراتی شبیه به حرف های الفبای دیگر بشود. ولی تاكنون یك اصل مشترك كه در آن اختلاف نباشد به دست پژوهشگران نیامده كه به وسیله ی آن همه ی حرف های یك الفبا را مقایسه كنند و به تلفظ حقیقی حرف ها و تغییر شكلی كه به حرف ها وارد شده با كمال یقین پی ببرند. از این رو در این جا می بینیم که فقط یازده حرف را به هنگام مقایسه در جدول بالا در نطر گرفته اند، نه همه ی حرف های خط فینیقی و ناگری را .

اگر همه ی حرف ها در نظر گرفته شود روشن خواهد شد كه خط فینیقی و اشكال خط نقشی مصری نمی تواند بدون ایرادهایی، اصل مشترك قرار گیرد.

Sanslrit –English Dictionary, (Sir M. Monier - Williams) New Edition, Oxford.                  

پی نوشت ها:

۱-  از قیبل journal Asiatigue Royal Asiatic Society.

۲-  David Dringer, D. litt (flor). M.A.(Cantab).

TH Alphabet, London New York,1949,Hutchin son’s Scientific and Technical Publications.

۳-  François Lenormant

۴-  Sir Arthur Evans

۵-  Sir W. Flinders

٦- Gardiner

۷- مقصود عبری جدید نیست كه در مقاله ی پیشین تذكر دادیم

۸- H.f.j. Junker,Das Awestaalphabet und der Ursprung drr armenischen und georischen Schrift, Caucasica, 1925-1927

۹-  St. Gerome

۱۰-  Tertullien

۱۱-  هرودت این قصه را علت اصلی و مقدمه جنگ های ایران و یونان قلمداد كرده است.

۱۲-  در نظر گرفتن كتاب حدود العالم در این مورد خالی از اهمیت نیست به ویژه این كه هرودت فینیقیان را مهاجرینی از خلیج فارس به مدیترانه دانسته است همچنین از قراری كه نوشته اند كادموس می خواسته است نفوذ ایران را بر یونان تحمیل كند

(پایان بخش سوم)

 علیقلی اعتماد مقدم

تاریخ خط حرفی در ایران و جهان

(بخش چهارم) 

خط های قدیم ناخوانده و نیمه خوانده در اروپا و ایران

 نخست فهرست مطالبی را كه در این نوشتار تا کنون با كمال اختصار بیان شده، برای یاداوری و ربط آن ها با دنباله ی سخن تذكر می دهیم:

۱- فرشته‌ای می خواست به یكی از پیغمبران خواندن یاد بدهد؛

۲- تذكری درباره ی علم تجوید یا آواشناسی در هند و ایران، و مقاطع دهان و ترتیب فنی حرف ها از حلق تا بر آمدگی لب؛

۳- درسده ی شانزدهم میلادی در هند گفته اند كه خط سنسكریت را از زبان و دهان گرفته اند؛

۴- از سده ی هفدهم در اروپا خواسته اند الفبایی از روی دهان بسازند و نیز كتابی نوشته اند كه خط عبری از روی زبان و دهان ساخته شده است؛

۵- در اواسط سده ی نوزدهم در انگلستان الفبای دیگری ساخته اند؛

٦- از اواخر سده ی نوزدهم بررسی تاریخ الفبا سبك دیگری به خود گرفته و اختلاف نظرهای بسیاری پیدا شده است:

۷- آن چه در نتیجه ی بررسی تاریخ الفباهای گوناگون جهان در مدت یك سده روشن و مسلم شده این است كه همه ی الفباها از یك اصل مشترك پیدا شده اند و حال باید در پی آن اصل مشترك بود؛

۸- نظریه ای كه بیش تر از همه اكنون شهرت دارد، موضوع سامی بودن اصل الفباست؛

۹- اصطلاح نسبتن جدید آلفابتا و نام حرف ها و تلفظ آن ها؛

۱۰- افسانه ی اقتباس الفبا از فنیقیان.

باری از مطالعه کتاب های مفصل و مقاله ها درباره ی تاریخ الفبا و چه گونگی پیدایش حرف ها و غیره ـ گذشته از موضوع اصل مشترك همه ی الفباهای جهان ـ اختلاف نظر بسیار میان پژوهشگران دیده می شود و صاحب هر نظریه در نوشته های خود می کوشد كه صاحبان نظریه های دیگر را به اعمال اغراض نژادی و سیاسی و مذهبی در مورد تاریخ الفبا متهم کند.

موضوع اعمال اغراض سیاسی و نژادی حقیقتی است كه چه نوشته باشند و چه ننوشته باشند از سبك نگارش هر یك ازا ین صاحب نظران پدیدار است. ولی آن چه مسلم است از این پژوهش های ممتد و دامنه دار، چه در آن ها اعمال غرض شده و یا نشده باشد، تاكنون نتیجه ی فطعی حاصل نشده و نتوانسته اند مشكلات خط حرفی را از نظر تاریخ و انتشار و اقتباس و اختلاف اشكال حرف ها و آموزش و نگارش و چاپ، چنانك ه باید و شاید حل و فصل کنند و راهی برای انتقاد خرده گیران جز انس و عادت و تمسك به سنت های قدیمی باقی نگذارند.

درینگر در كتاب مفصل الفبای خود (۱) كه بیش از ششصد صفحه و دویست و پنجاه و دو گراور دارد هنوز موضوع تاریخ خط حرفی را در جهان حل نشده می داند و انتظار دارد كه دانشمندان امریكا دنباله پژوهش او را درباره ی تاریخ خط بگیرند، چنان كه می نویسد:

«حط های الفبایی و اصل آن ها در خود ، تاریخی دارد. آن حط های برای پژوهش ، میدان جدیدی عرضه می دارند كه دانشمندان امریكایی بر آن شده اند كه آن را الفبا شناسی Atpdabelotogy اصطلاح كنند. هیچ یك از شیوه های نگارش، چنین دامنه ی گسترده و پیچیده و جالبی برای خود ندارند و این نویسنده در بخش اخیر همین كتاب كوشش خواهد كرد كه اصل و تحولات این مرحله ی اخیر و مهم خط را شرح دهد.» (كتاب الفبای درینگر، برگ ۳۷)

علت این كه هیچ یك از دانشمندان متبحر و حتا درینگر، در كتاب مفصل الفبای خود كه مدت یك سال دو بار تجدید چاپ شده به قاطع بودن نظریات خود اطمینان ندارند و امیدوار به پژوهش های آینده هستند این است كه هر از چندی مدرك بی سابقه ای در گوشه‌ای از این جهان پهناور پیدا می شود و نظریات پیشین  دانشمندان را متزلزل می كند و ما برای نمونه، سنگ نبشته ای را كه اخیرن در افغانستان پیدا شده و خطی شبیه به خط یونانی و اتروسكی و روسی دارد در این جا می آوریم ؛ ولی پیش از این كه درباره ی خط آن سنگ نبشته تذكری بدهیم لازم است شرح مختصری درباره ی خط اتروسكی و خط رومی بیان کنیم.

الفبای اتروسكی : پیش از ظهور رومیان در صفحه تاریخ تمدن جهان و بنای شهر رم در ۷۴۷ بیش از میلاد، قومی به نام اتروسك در شمال شبه جزیره ی ایتالیا سكنا داشتند كه تا كنون نژاد و زبان و دین آن ها و همچنین سرزمینی كه از آن جا به شمال ایتالیا مهاجرت كرده اند معلوم نیست و نیز نمی دانیم كه كلیات تاریخ این قوم از نظر زبان و نژاد و دین یا مهاجرت چه ضرر و زیانی برای سبك تاریخ آیندگان داشته كه آن را به كلی از میان برده اند.

محال است تصور كرد كه رومیانی كه جانشینان اتروسك ها بودند، در نوشته های خود یادی از زبان و نژاد و خط و تمدن آنان نكرده باشد و یا این كه بگوییم این قوم، نژاد و زبانی غیر از رومیان و یا قوم های دیگری كه از آن ها اطلاع داریم داشته اند كه این روز ها نمی توان به زبان و در نتیجه به نژاد آنان دسترسی پیدا كرد.

باری در حفاری های یكی دو سده ی اخیر، باستان شناسان آثاری از این قوم به دست آورده‌اند كه از تمدن درخشان آن ها سده ها پیش از تاریخ بنای شهر رم حكایت می كند و از مهم ترین این آثار باستانی همانا آثار خطی بسیاری است كه با موضوع بحث ما در این چند مقاله ارتباط كامل دارد.

تا كنون بیش از نه هزار نوشته ی مفصل و مختصر با خط اتروسكی در ایتالیا و حتا در مصر و كارتاژ به دست آمده است كه مفصل‌ترین آن ها نوشته ایست كه ۱۵۰۰ كلمه دارد و روی پارچه ی كتانی نوشته شده كه یكی از مومیایی های مصری را در آن پیچیده بودند.

درباره ی این كه خط اتروسكی از كدام كشور آمده و اصل آن چه بوده، اختلاف نظر بسیارست كه شرحش از گنجایش مقاله ی ما بیرون است و یكی از حدس هایی كه در این باب گفته شده، به طور مبهم و كلی این است كه خط اتروسكی از شرق گرفته شده است

با وجودی كه مدتیست سپاهی از شرق شناسان دانشمندان متبحر، حط های غیر الفبایی نامانوس بی مفتاح میخی و نقشی چند هزار سال پیش از میلاد را خوانده و متن های آن را ترجمه كرده اند، عجب اینست كه تاكنون موفق نشده اند كه خط ساده ی حرفی اتروسكی را كه نظایری زنده ای از آن در دست است بخوانند ؟!

به نظر ما این عجز و اهمالی كه دانشمندان در راه خواندن نوشته های اتروسكی از خود نشان داده اند نمی تواند جز دو علت اصلی داشته باشد:

یا این كه خواندن آن ها به صلاح و صرفه ی سبك تاریخ نویسی یكی دو سده ی گذشته نبوده است و چنین حدسی بعید به نظر می آید؛ و یا این كه راهی را كه برای بررسی تاریخ خط پیش گرفته اند راهی غلط و در جهت مخالف مقصد بوده است.

معلوم است كه اگر با در نظر گرفتن تلفظ حدسی حرف های سنگ نبشته ی مشكوك موابی و یا تطبیق تلفظ كنونی حرف های خط یونانی و لاتین با حرف های اتروسكی نتوانیم به نتیجه ای برسیم در این صورت باید از راه علم آواشناسی قدیم و مقاطع دهان، در حل این مساله ی مهم تاریخی و فرهنگی وارد شویم.

برای توضیح پیشنهاد بالا لازمست در این جا بیافزاییم كه مثلن اگر رسم مقاطع مخارج حرف ها درنظر گرفته شود شکل های حرف های Ch, M, E (ش) و S (س) و W شباهت به هم پیدا خواهد كرد (۲) و از این رو اگر در خواندن كتیبه‌ای از كتیبه های اتروسكی فقط و فقط تلفظ كنونی M را برای حرفی كه شباهت به M یونانی دارد، در نظر بگیریم به نتیجه‌ای نخواهیم رسید، زیرا ممكن است این حرف، تلفظ یكی از چهار صدای دیگر را در خط اتروسكی داشته باشد.

تغییری كه در تلفظ برخی از حرف های لاتین و یونانی در زبان های دیگر پیدا شده است امروز برای ما روشن است و از این رو نمی توان یقین داشت كه در نقل و اقتباس الفبا از خارج برای زبان یونانی و یا بعدها از نظر اغراض سیاسی و مذهبی، تلفظ اصلی برخی از حرف ها را تغییر نداده باشند. در این صورت تنها راهی كه برای چنین روشی برای بررسی وجود دارد همانا علم تجوید قدیم خواهد بود كه کتاب های مفصلی به زبان سنسكریت و عربی و فارسی از آن در دست است.

برای این كه تصور نشود كه پیشینیان در رسم شکل حرف ها از روی حركات زبان و دهان عجزی داشته‌اند، دراین جا لازم می دانیم كه نمونه ای از نقاشی های چند هزار سال پیش را كه تا امروز هم مورد توجه استادان هنر است از كتاب درینگر (۳) نقل كنیم.

کتاب های آواشناسی قدیم و مقاطعی كه از دستگاه سخن گویی برای ما به یادگار گذاشته اند، آگاهی های عمیق پیشنیان را در این علم كه اخیرن در اروپا رواج پیدا كرده نشان می دهد.

الفبای رونی: در شبه جزیره ی اسكاندیناوی و دانمارك و سرزمین های اقوام ژرمنی، خطی تقریبن شبیه به خط اتروسكی به نام رونی ( رمزی) معمول بوده است.

از قراری كه نوشته اند این خط از سده ی ششم پیش از میلاد تا سده ی اخیر، در این كشورها رواج داشته؛ ولی برخی گفته اند كه قدمت این خط از قرن دوم میلادی تجاوز نمی كند. همچنین گفته اند كه این خط از خط یونانی و لاتین تركیب و اقتباس شده ولی برخی این نظریه را نپذیرفته اند و گفته اند كه اصل این خط اتروسكی است.

معلومست كه اگر ثابت شود كه خط رونی قدمتش در حدود خط اتروسكی است آن وقت به نظریاتی كه درباره ی خط فینیقی و یونانی اظهار شده لطمه وارد می آورد.

آثار ادبی كه با خط رونی نوشته شده باشد تا كنون به دست نیامده و نسخه های خطی با خط رونی – جز كتاب دعا ـ كمیابست. ولی تقویم رونی كه تا سده ی نوزدهم میلادی به كار رفته خالی از اهمیت نیست.

خلاصه، خط رمزی رونی برای نوشتن نام هنرمندان و نام صاحبان اسلحه و زیور آلات هم چنین پیشگویی رویدادها و پیام ها و غیره معمول بوده و روی هم رفته می توان پذیرفت كه این خط اصلن برای مقاصد مذهبی به كار می رفته است.

با وجودی كه خط رونی تا اوایل سده ی گذشته در شمال غربی اروپا معمول بوده درباره ی تلفظ برخی حرف های آن اختلاف نظرهایی وجود دارد كه به نظر ما باید در آینده از راه مراجعه به علم تجوید و رسم مقاطع گوناگون دهان حل شود.

قابل توجه است كه خط رونی شیوه های مختلفی دارد كه برای بررسی آن باید به كتاب های ویژه ی مربوط به این خط نگاه كرد و ما در این جا فقط به نقل یكی از جدول های دینگر  (۴) می پردازیم و بحث در اختلاف شکل های حرف ها و اختلاف تلفظ آن ها را به جویندگان این موضوع مهم واگذار می كنیم تا خود، اشکال هایی را كه در خواندن نوشته های اتروسكی و رونی پیش خواهد آمد دریابند.

اکنون پس از شرح مختصری که درباره ی خط اتروسكی و رونی دادیم می توانیم داخل بحث درباره ی كتیبه ی سرخ كُتل كه در ۱۹۵۷ در افغانستان پیدا شده بشویم.

اگر چه در اروپا در چند سال اخیر ، چندین مقاله و رساله درباره ی این سنگ نبشته نوشته شده است كه مهم ترین آنها به نظر ما رساله ای است كه هومباخ (۷) در ۱۹٦۰ منتشر كرده است ولی در این جا ترجیح داده ایم كه كلیات مربوط به خط و ترجمه ی این سنگ نبشته را از رساله استاد محترم عبدالحی حبیبی افغانی  (۵) كه در تالیف آن رنج فراوان برده اند نقل كنیم.

به طوری كه آن استاد محترم شرح داده اند در سال ۱۹۵۱ میلادی هنگامی كه در افغانستان راه سازی می كردند تكه سنگ هایی كه روی آن ها حط هایی شبیه به خط یونانی كنده شده بود به دست آمد. پیدا شدن این پاره سنگ ها باعث شد كه در آن منطقه كاوش منظم تری بكنند و در نتیجه در ۱۹۵۷ سنگ نبشته ای چهار ضلعی با همان رسم‌الخط كشف شد كه مساحت سطح آن بیش از یك متر مربع است.

در صورتی كه معلوم نیست كه همه ی حرف های الفبای مخصوص به لهجه ی ایرانی قدیمی در این سنگ نبشته به كار رفته باشد، با این همه حرف های آن از الفبای قدیم یونانی بیش ترست و همچنین دیده می شود كه در خواندن برخی از كلمه ها، تلفظی كه با اتكا به تلفظ حرف های یونانی برای شكل حرفی تصور كرده اند، مفهوم كلمه را در جمله بی معنی می سازد. 

این اشكال ها تقریبن همان اشكال هایی است كه در خواندن حط های اتروسكی و رونی پیش آمده است و در حط های الفبایی جهان هم تا امروز می بینیم. مثلن اگر الفبای معمولی لاتین را در نظر بگیریم می بینیم كه شكل حرف C در زبان های مختلف اروپایی دارای چهار صدای مختلف س و ش و ك و چ است و گاهی هم خوانده نمی شود و هیچ میزان فنی و عملی هم در دسترس نیست كه از روی آن بتوانیم تشخیص دهیم كه این شكل در اصل چه صدایی را داشته است.

درباره ی تاریخ و اصل خط روسی نیز اختلاف نظر بسیار است و چندین نفر از دانشمندان روسی این نظریه را كه خط روسی مستقیمن از یونانی گرفته شده است نپذیرفته اند و شاید كشف این سنگ نبشته كه به یقین نظایر بسیاری دارد، كمك شایانی به روشن شدن تاریخ الفبا و به ویژه تاریخ خط روسی و چند خط دیگر بکند.

چون مراد ما در این چند مقاله كه درباره ی تاریخ خط نوشته ایم و خواهیم نوشت فقط بحث درباره ی تاریخ الفبا و اشكال های آنست لازم نمی دانیم كه داخل در موضوع زبان و تاریخ کتیبه بشویم و جویندگانی كه خواستار آگاهی بیش تری درباره ی این كتیبه هستند لازمست به رساله ی فارسی استاد عبدالحی و رساله ی هومباخ مراجعه فرمایند؛ زیرا كه در این رساله از مقاله ها و رساله های دیگری كه درباره ی این سنگ نبشته نگاشته شده است نام برده و نقل كرده اند.

اینك ترجمه سنگ نبشته را كه به نظر استاد عبدالحی حبیبی، مادر زبان دری و فارسی است از روی آن رساله نقل می كنیم:

«این است مادژكانیشكای بهره ور: بغلان. كه (آن را) شاه بزرگ كانشیكای نامور كرد (ساخت). زودی شد، و فورن (این) مادژ تمام كرده شد. تا كه (بالاخره از ین) معبد آب نیست شد. (و) چنین (این) مادژ بی آب (خشك) ایستاد (شد). و (چون) رب النوع نیكوی مقدس آتش معطل ماند. پس خدا پرستان نوشاد تباه شدند (رفتند). چون جویی های آب ایستادند (خشك شدند پس) آب اندك شد و مادژ پدرود گشت. تا كه نوكو نزوك كنار نگ فرا خدای (مقرر از طرف شاهنشاه) فریستار آب شاه فغفور (شاه خداوند زاده) لویك بوسر (بن ) شیزوگرگ اروا شاد (شادروان)كه هموار نامور باد، با اراده مهیا (قوی) به سی و یكم سال سلطنت. هنگام نیسان ماه. به بغلان آمد. و این مادژ را پرورید تا یك چاه كند و از آن آب بر آورد و آن را به تهداب سنگی قایم كرد ، چنین آب مادژ پوره شد و آب نكاهیده و چون رب النوع نیكوی مقدس آتش وجود داشته باشد، پس خدا پرستان نوشاد تباه نخواهند شد (نخواهند رفت) و مادژ پدرود نخواهد شد (پس چون ) آن چاه خام كوب را خشت ریز كرد. بنیادور ایستاد شد.

بدین چاه (و) بدین خشت ریز، همه مادژ نیك پرورده شد. و یك چاه و صحن بزرگ كرد (ساخت). منم بورزو مهر. منم كوز كاشكی پور. منم رییس كانسیگییسم (؟): نوكوتریكی كنار رنگ ماریگ، به فرمان خدای و (بفرمان) ایمن نو بخت. منم مهره من. منم بورزومهر و پور امهره من».

در پایان این مقاله لازم می دانیم كه از رساله ای نیز كه سهراب جمشید جی بولسارا درباره ی اصل الفبا و قدمت خط اوستا (٦) به انگلیسی در سی صفحه تالیف كرده است یاد کنیم.

به نظر این دانشمند زردشتی كه در راه مطالعه ی تاریخ الفباهای جهان رنج بسیار برده، خط اوستا هم مانند خط های دیگر از روی چیزهای معمولی كه نزد پیشینیان مانوس بوده ساخته شده است. روی هم رفته این دانشمند نظیر همان راهی را كه در غرب برای پیدا كردن اصل الفبا در پیش گرفته اند دنبال كرده و به نظر خود ثابت نموده است كه الفبای اوستا مستقلن حرف هایش رسم شده و دارای قدمت بسیار است.

جمع بندی:

ما نخست درباره ی خط كوفی در جهان و ایران و اختلاف هایی كه در مدت یك سده  درباره ی پیدایش آن پیش آمده بحث كردیم و تا اندازه ی گنجایش، سندهای ایرانی و عربی را نقل کردیم و ارتباط خط را با علم تجوید و مقاطع دستگاه سخن گویی تذكر دادیم، در حالی كه نشان داده شد كه در اروپا، سند علمی كهنی در این باب یافت نمی‌شود كه ذكری از مخترع خط كرده باشد.

سپس دنباله ی مطلب را به سده ی شانزدهم و هفدهم میلادی در اروپا كشانیدیم و بیان كردیم كه چون شهرتی پیدا شده بود كه خط‌های حرفی از روی دهان پیدا شده، چند نفر كوشیدند كه از روی دهان، الفبای منطقی بسازند و یا این كه ثابت كنند كه الفبای عبری از روی دستگاه سخن گویی ساخته شده است.

و نیز تذكر دادیم كه از اواسط سده ی نوزدهم نظریه ی تازه‌ای پیدا شد كه حط های حرفی جهان را بازرگانان فینیقی از روی خط مصری ساخته‌اند و این حدسی است كه شهرتش به دلیل تبلیغات بسیار، از آن چه قبلن درباره ی خط نوشته شده بود بیش تر است.

همچنین اشاره‌ای درباره ی تبلیغات نظریه سامی بودن اصل خط کرده و علت شهرت آن را بیان كردیم و نظر دو نفر از دانشمندانی كه طرفدار این نظریه‌اند داده شد، و نمونه‌هایی از چه گونگی تحول خط مصری به خط فینیقی و مقایسه ی آن با حط های یونانی و اتروسكی و لاتین، و همچنین نقش هایی كه خط فینیقی به خط سنسكریت از یك سو، و به خط لاتین از سوی دیگر تحول پیدا كرده است، داده شد.

و نیز بحثی درباره ی افسانه كادموس كه می گویند الفبا را به یونان برده، ـ كردیم، و همچنین درباره ی فینیقی و نام آن تذكر مختصری دادیم و آخرین بحث ما درباره ی خط‌های قدیم ناخوانده و نیمه‌خوانده در اروپا و ایران بود.

در این بحث، اختلاف نظر بسیار، میان پژوهشگران را كه كوشیده‌اند به همدیگر نسبت اغراض سیاسی و مذهبی و نژادی بدهند یادآور شدیم. افزون بر آن، درباره ی شكل‌های حرف های الفبای اتروسكی و خط رونی و همچنین خط سنگ نبشته سرخ كُتل در افغانستان، چند مطلب به اختصار تذكر دادیم و در پایان، نظریه ی دانشمند زردشتی بولسارا را درباره پیدایش خط اوستایی بیان كردیم.

خلاصه ی آن چه که تاكنون در این باب نوشته شده و بزرگ ترین دانشمندان غربی كه در این راه اظهار نظر كرده‌اند این است كه موضوع و تاریخ خط حرفی هنوز در جهان حل نشده است.

- - -

پی نوشت ها:

۱-  David Dringer, D.Litt. (Flor.) M.A. (Cantab.) The Alphabet. London New York, 1949 Hutchin son is Scientific and Technical Publications.

۲- Organic Alphabet. Solution of the problem of Illiteracy and a Universal Alphabet . (M. Mo ghadam), The Iranian Society, Tehran, Iran , 1947.

۳- نقل از صفحه ۵۴ كتاب الفبای درینگر.

۴- نقل از صفحه ۵۱۴ كتاب الفبای درینگر.

۵- Die Kanska- Inschrift vor Surkh- Totar .(H. Humbach), Otto Harrassowitz. Wiesbaden, 1960

٦- مادر زبان دری، دولتی مطبعه، كابل، ۱۳۴۲ .

۷- The Origin of the Alphabet. The Origin and gigh Antiquity of the Avesta writing.(S. Z. Bulsara, M.A.)

 

از مجله ی هنر و مردم، دوره ی ۳- ۴، شماره ی ۳۱ ، اردیبهشت ۱۳۴۴