شماره ی نوشته: ۲٦ / ۱۲

شهربراز

تنبلی زبانی

از نظر زبانی، ما ایرانیان پارسی‌زبان امروزی بسیار تنبل هستیم و هرگز به خود زحمت یادگرفتن زبان خودمان را نمی‌دهیم و از به کار بردن واژه‌های زبان خودمان یا شرم داریم یا کوتاهی می‌کنیم. دامنه‌ی واژگان مورد کاربرد ما شاید از ٦-۷ هزار واژه نیز بیش تر نباشد. در حالی که در زبان انگلیسی، بر پایه ی پژوهش دکتر رابرت سی‌شور (Robert H. Seashore)، رییس گروه روان‌شناسی دانشگاه شمال غربی (Northwestern University) در ایالت ایلینوی امریکا، هر کودک ده ساله‌ی امریکایی نزدیک به ۳۴ هزار واژه را می‌شناسد و بر پایه ی پژوهش دیگری هر دانش‌آموخته (فارغ التحصیل) کالج نزدیک به ۲۰۰ هزار واژگان را می‌شناسد (این به معنای دانستن معنا و کاربرد آن واژه‌ها نیست. ن.ک. قدرت واژگان نورمن لوییس. و گزارش مجله‌ی تایم سال ۱۹۴۷ م/۱۳۲۶ خ)
http://www.time.com/time/magazine/article/0,9171,855861,00.html
متاسفانه در کنار این تنبلی و کوتاهی برای یادگیری و کار بستن واژه‌های موجود و جدید پارسی، اشتیاق و شیفتگی فراوانی به استفاده و «پراندن» واژه‌های غیرپارسی (عربی یا فرانسوی یا انگلیسی) داریم و این شاید نشانی از بی‌سوادی، خودباختگی و نداشتن اعتماد به نفس زبانی باشد.
ما اصلن نلاش نمی‌کنیم واژه‌های تازه یاد بگیریم. مثلن وقتی paganism را می‌بینیم که از واژه‌ی بغان پارسی گرفته شده، به جای این که به خود زحمت بدهیم و بگوییم بغان‌پرستی، می‌گوییم بت‌پرستی در حالی که بت با بغ فرق دارد. وسواس فراوانی داریم که اصلن دامنه‌ی واژه هایی که بلدیم زیاد نشود. بعد گروهی از ما که به خارج از ایران می‌آییم و با واژگان انگلیسی یا فرانسوی رو به رو می‌شویم می‌گوییم: آاه! این ها چه قدر واژه دارند!. خب معلوم است که وقتی ما بخواهیم با چند سد کلمه‌ای که در دوران دبستان یاد گرفته‌ایم زبان زنده‌ی دیگری را یاد بگیریم برایمان سخت می‌شود.
در گفت و گوی روزمره وقتی می‌خواهیم بگوییم برادر و پدر، برای کلاس گذاشتن و ادب می‌گوییم اخوی و ابوی. شاید هم ددی و برو! در زمینه‌ی رایانگر و اینترنت که دیگر هیچ. واژه‌های عادی زبان خودمان هم ممنوع اند! کانکت می‌شویم. اکانت کرییت می‌کنیم! وقتی می‌پرسم چرا نمی‌گویی حساب باز کردم؟ با نگاه عاقل اندر سفیه می‌گوید آخه می‌دونی. نه. این جمله‌ی فارسی اون معنی رو نمی‌ده. گاهی از تنبلی همین واژه‌های انگلیسی را نیز کوتاه می‌کنیم: آن می‌شویم. آف می‌فرستیم. سایت‌مان را آپ می‌کنیم.
این بی‌سوادی و خودباختگی در میان جوانان ساکن ایران نیز رایج شده و به گفت و گوهای روزمره نیز کشیده شده است. همه چیز برایشان بورینگ شده. از پولوشن و اینورشن هوا دچار دپرشن می‌شوند. می‌خواهند فان داشته باشند. کم مانده مثل افغان‌ها بگویند بایسیکل‌ران و پروگرام ساتلایت.

در مصاحبه‌ای شنیدم که جوانی در تهران می‌گفت من در کافی شاپ کار می‌کنم و کافی میکر هستم. بعضی‌ها هم که پیتزا میکر هستند. 

از: شهربراز