دفاع از فارسی امروز
شماره ی نوشته: ۱۳ / ۲۰
سارا
دفاع از فارسی امروز
(در پاسخ به ناصر تقوایی)
آقای ناصر تقوایی، فیلم ساز، درباره ی فارسی حرف هایی زده شبیه حرف های خیلیهای دیگر. حرفش این است که حرف روزنامهها و تلویزیون را نمیفهمد و نتیجه گرفته که معنی کلمهها عوض شده و “زبان فارسی تحلیل رفته، کوچک شده و معانیاش را ازدست داده” که من بعید میدانم این طور باشد.
این که معنی کلمهها عوض شده که دعوا ندارد. تا بوده و بوده معنی کلمهها در حال عوض شدن است. اگر عوض نشود عجیب است. از قرن هفتم تا حالا کلمه ی “بسیج” در فارسی بوده. ولی معنی الانش را مقایسه کنید با معنی آن در تاریخ بیهقی. یا این فحش محبوب دخترها “کوفت” کاملن معنی قدیمش را از دست داده.
زبان تغییر میکند. تغییرهایی که ما شاید خوشمان نیاید. نسل شما میگفت: “گاف داد”، نسل بعدی گفت: “سه کرد” و حالا میگوید: “سوتی داد”. و شما متوجه معنیاش نمیشوید. خوب اگر تعصب نداشته باشید، معنی این یکی را هم متوجه میشوید. گیریم که خودتان هنوز اولی را به کار ببرید.
تقوایی گفته باید به موقع عمل کنیم و خودمان را برای دنیای مدرن آماده کنیم، ولی مثل همه دم دست ترین کلیشه را تکرار میکند و ایراد میگیرد به واژهسازی و میگوید: ” …چون به موقع عمل نمی کنیم برای تجهیز خودمان، عمل معکوس می شود. مثلن حالا قصد کردهایم که مقابله کنیم با واژههایی که جا و بی جا به دلیل تکنولوژی روز وارد فارسی شدهاند. کاری خندهدار میکنیم. واژه اختراع کردهایم. مگر واژه اختراع کردنی است؟.” بله آقای تقوایی واژه دقیقن اختراع کردنی است. نکند آدم ها با دیکشنری از پیش تعیین شده به دنیا میآیند؟ همیشه واژه در حال اختراع شدن است. اما این که یک مؤسسه کار واژهسازی را به عهده بگیرد کمی عجیب است. اما اصلن مسخره نیست. اتفاقن خیلی از واژههای فرهنگستان را خودتان دارید استفاده میکنید. (واژههایی مثل دانشگاه، دماسنج، فرودگاه، و خیلی های دیگر کاملن اختراعی هستند)
“واژه ها باید با توجه به ریشه های موجود در یک زبان ساخته شوند نه با کنار هم چیدن یک سری حرف ” خوب باید گفت که از هر دو حالت میشود واژه ساخت و اصلن هم دلیل بر بد بودن واژه نیست. من فکر نمیکنم کسی بداند “خفن” از کجا آمده، اما الان یک واژه ی فارسی است. چه دوستش داشته باشید چه نداشته باشید.
“مشکل اینجاست که ما زبان های قومی غنی داریم. مثل بلوچی ، کردی و ترکی و … . از آن ها وام نمی گیریم برای پویا کردن فارسیمان تا فارسیمان یک زبان ملی شود“. خوب این پیشنهاد خوبی است و اتفاقن در فرهنگستان هم چند تا کلمه ی محلی برای برابر سازی واژههای خارجی ساختهاند. اما من فکر نمیکنم اگر فارسی پر از کلمههای ترکی و کردی و بلوچی شود، شما آن را به تر بفهمید (البته همین الان هم کلمههایی از زبان های ایرانی غیر فارسی در فارسی هست).
اما نکته این جاست که همیشه به دلیل مناسبات اجتماعی زبان استاندارد خالی از رنگ و بوی محلی است و اصلن برای همین به آن "زبان معیار" میگویند و دلیل این که یک زبانی معیار میشود فقط و فقط قدرت است. تهران قدرتمندترین شهر ایران است، پس فارسی تهران به معیار نزدیک تر است. هر شهری که از نظر اقتصادی و سیاسی قوی شود، زبانش هم قویتر میشود. پس به تر است به جای گیر دادن به زبان، به این گیر بدهید که چرا تهران اجازه ی پیشرفت اقتصادی و آموزشی به شهرهای دیگر را نمیدهد.
“این تقصیر کردها و ترکها و … نیست که از نظام آموزشی ایران شاکیاند. تقصیر نظام آموزشی این مرز و بوم است که احتیاجات آنها را برآورده نمیکند.” بله این حرف کاملن درست است ولی ربطی به این که شما زبان فارسی امروز را نمیفهمید ندارد.
“فارسی امروز بدون لحن بی معنی شده . همین امر سبب شده سینما از ادبیات پیشی بگیرد.” من که گمان نمیکنم سینمای ایران از ادبیاتش پیشی گرفته باشد. رمان های زویا پیرزاد و فریبا وفی و بلقیس سلیمانی را بخوانید. خیلی به تر از فیلم های امروز سینما هستند. تا دلتان بخواهد هم لحن دارند و خیلی هم ظریف لحن را نشان دادهاند.
تحلیل من:
به نظر من همه ی این گلهگزاری های آقای تقوایی و خیلی دیگر از “فرهیختگان” ما دلیلش یک چیز است ولی با بهانههای دیگر بیانش میکنند که تبدیل میشود به غر زدن. یک فاصله ی ارتباطی بزرگ بین دو نسل اتفاق افتاده که دلیلش هم اجتماعی است، هم جهانی. فاصلهای که باید در حداقل ۳ یا ۴نسل پیش میآمد یکدفعه در یکی دو نسل اتفاق افتاده و معلوم است که گسست و بحران ارتباط پیش میآید. جوان ها هم حرف زدن پدر و مادرها را خوب نمیفهمند. اما محکوم میشوند به بیسوادی. مطمئن نیستم که همه ی جوان ها هم وقتی “دایی جان ناپلئون” را ببینند، همهشان معنی “استنطاق” را بفهمند. چون حالا این کلمه مصرفی ندارد. به جایش میگوییم بازجویی. در واقع یک جهش فرهنگی اتفاق افتاده که همه را ملتهب کرده و آرامش را از همه گرفته. هم از نسل قدیم و هم از نسل جدید.
بحث رادیو و تلویزیون جداست که یک زبان بیخاصیت و ترسو دارد و حرف ها را میپیچاند. که تازه آن هم چند تا کد است و با چند بار توجه کردن دستتان میآید که منظور از هر کد چیست.
اما اگر آقای تقوایی بیاید وبلاگ ها را بخواند، میبیند که زبان فارسی بزرگ تر شده. طبیعی هم هست، چون کلی حرف های “مگو” در این جا گفته میشود که یک صدمش را در رسانههای رسمی نمیشنوید. من نمیخواهم احساسی از فارسی دفاع کنم، فقط میخواهم بگویم زبان با مناسبات انسانی و اجتماعی تغییر میکند و اگر هیچ چیز هم از فارسی ندانید، فقط بشنوید که تعداد باسوادها، هنرمندها، فلسفهدانها، روان شناس ها و … و از همه مهم تر وبلاگ ها و سایت ها در یک جامعه ی زبانی زیادتر شده، شک نمیکنید که زبانش هم وسیعتر شده، کلمهها و اصطلاحها بیش تر شدهاند و فقط کسی که حوصله ی جوانترها و دنیایشان را ندارد میگوید: من زبان شما را نمیفهمم.
این حرف ها البته هیچ ربطی به علاقه ی من به فیلم های بینظیر ناصر تقوایی ندارد. اما از حرف هایی که درباره ی زبان زدهاست، عصبانی شدم. به نظرم بیش تر غر زده و استدلال نکرده است.
- - -
از: گفتار پریشی (یادداشت های سارا)