شماره ی نوشته: ۱۳ / ۱۸

آوای همسایگان
(ترانه های عامیانه در کشورهای هم زبان با ایران)

آثار فولكوریك سه كشور ایران، افغانستان و تاجیكستان، سرشار از عناصر مشترك و همانند است (۱). این خویشاوندی در همه ی اندام‎های فرهنگ‎های پویای این ملت‎ها به گونه ی آشکاری به چشم می‎خورد و طبیعی است كه سده‎ها غربت و جدایی سیاسی و مرزكشی‏های حقوقی، نتوانسته‎است رشته‎های خویشاوندی فرهنگی میان ساكنان این سرزمین‎ها را بگسلد.
هم از این روست كه عناصر مشترك و نشانه‎های آشنایی و یگانگی در پیكره‎های گوناگون و رنگارنگ فولكلور این ملت‏ها و در ضمیر و خاطره ی فرهنگی آن‌ها، حضور فعال خود را هم‌چنان حفظ كرده‎است.
ایرانی فارسی زبان كه مجموعه‎های فراهم آمده از فرهنگ عامه‎ی این ملت‎ها را، پیش روی خویش می‎گشاید و ترانه‎ها، افسانه‎ها، متل‎ها، سرود‎ها و چیستان‎های آنان را می‎خواند، خود را در فضا و حال و هوایی چنان خودمانی و آشنا و خانگی می یابد كه اندیشه‎ی جدایی مرزها و قلمرو‎های سیاسی را در آغاز به ذهن خود راه نمی دهد. این دو بیتی معروف كه با اندك تفاوتی در تقریبن همه ی روستا‎ها و شهر‎های ایران خوانده می‎شود، به همین صورت كه در زیر می‎خوانید، در مجموعه‎ی رباعی‎های خلقی تاجیكی نیز آمده است:
دو سه روز است كه بوی گل نیامد / صدای خواندن بلبل نیامد
روید از باغبان گل بپرسید / چرا بلبل به سیر گل نیامد
این وضعیت در بخش بزرگی از رباعی‎ها و دوبیتی‎های افغانی و تاجیكی نیز وجود دارد و تفاوت‎ها به اندازه ای اندكند كه چندان اعتنا پذیر نیستند. دو بیتی معروف دیگری كه ما آن را به صورت زیر می‎خوانیم:
سرم درد می‎كنه، صندل بیارید / طبیت از ملك اسكندر بیارید
طبیت از ملك اسكندر نباشه / عرق از سینه‎ی دلبر بیارید
نزد تاجیك‎ها، با تغییرات بسیار اندکی به این شكل درآمده است:
سرم درد می‎كنه، سرور بیارید / طبیت از ملك اسكندر بیارید
طبیب از ملك اسكندر نباشه / روید از خانه‎ی دلبر بیارید
نویسنده‎ی پیش‎گفتار «فولكلور مردم بخارا» ، در اشاره به شباهت‎ها و یگانگی‎های ترانه‎های این ملت‎ها می‎نویسد:
«آثار پسندیده‎ی مردم، خود بال و پر پیدا می‎كنند و از هر گونه مرز رسمی سیاسی و فرهنگی بیرون می‎روند و در مغز و قلب مردم هر مرز و بوم آشیان می‎گذارند. برخی از ترانه‎های طوی (جشن) عروسی و رباعی هایی‎ كه با عنوان «موریگی = طرز آواز‎خوانی مروی» در این خطه‎ی باستانی معروف و مشهورند، چنین است:
- بالا بلند است / ابرو كمند است
در بین ابرو / خال‎ها كه كنده است

- از در درآیی، من نگاه تو كنم / اندیشه به چشمان سیاه تو كنم
من مال ندارم كه فدای تو كنم / این جان عزیز دارم، قربان تو كنم

همین دو نمونه ی فولكلوریك مردم بخارا را همه ی ساکنان‎ آسیای میانه، افغانستان و ایران می‎دانند و با شکل های گوناگونش می‎ خوانند و همه آن را از آن منطقه‎ی خود می‎دانند. سروده‎های «اشتربچه ماند در بلندی» ، «شاه‎ دختر، شكر دختر» و سلسله‎ای از رباعی ها نیز از آثار برجسته‎ی مشترك خلق‎های ماست. «شاه دختر» كه در خراسان به «دختر شیرازی» معروف است، خود گواه این مطلب است.» (۲)
فرصت و امكان مقایسه‎ی نمونه‎های همانند از ترانه‎های عامیانه‎ی ملت‎های ایران، افغانستان و تاجیكستان، در كتاب های آورده شده در پایان این نوشته برای علاقه‎مندان وجود دارد. از این رو ما در پایین پس از اشاره های کوتاه به پاره‎‏ای از ویژگی‎های ترانه‎های افغانی و تاجیكی، نمونه‎‎هایی را نیز كه گلچین كرده‎ایم به نظر خوانندگان می‎رسانیم.

۱ ـ ترانههای عامیانهی تاجیكی

قالب‎های شعری مشخص در ترانه‎های مردم تاجیك، دوبیتی و به ویژه رباعی است. این قالب شعری، از دیر باز در قلمرو‎های نفوذ شعر فارسی جایگاه اجتماعی ویژه ای داشته است. چنین كیفیتی در ادبیات تاجیك نیز وجود دارد. «رجب امان اوف» یكی از ترتیب دهندگان مجموعه‎ی رباعی‎های خلقی تاجیكی می‎نویسد:
«ادبیات كتبی خلق تاجیك كه خود تاریخی بیش تر از هزار سال دارد، در آغاز پیدایش خود، رباعی را به گونه ای گسترده مورد استفاده قرار داد ... بدین ترتیب، رباعی، هم در نظم شفاهی خلق تاجیك و هم نظم كتابی آن، جایگاه بسیار مهمی را اشغال نمود.» (۳)
افزون بر قالب رباعی و دوبیتی، نمونه‎های اندکی از دیگر قالب‎های شعری، در منابعی كه به دست ما رسیده است، وجود دارند. (۴) بافت مضمون در شعر عامیانه‎ی تاجیك‎ها، اعم از دو بیتی، رباعی، تصنیف و دیگر فرآیند‎های ملی، همان مقوله های مشخص و معمول در آثار فولكلوریك است كه مسایلی هم‌چون نفسانیات، معیشت، محدودیت‎ها و فشار‎های اجتماعی ناشی از فقر، نا به سامانی‎ها، مهاجرت و خانه به دوشی، تفاوت‎ها و فاصله‎های اجتماعی و غیره را در بر می‎گیرد و در كنار آن‌ها، شادی‎های اندك از كام یابی‎های معمول هم وجود دارد.
محور‎های شاخص از نظر مضمون در رباعی‎ها و دو بیتی‎های تاجیكی، نخست عشق و آرزوی وصال و در مرحله های بعدی، فقر، اعم از فقر مادی و فرهنگی و آثار بر جای مانده از آن‌ها‎ست.
نكته‎ی جالب و بسیار مهم در ترانه‎های فولكلوریك تاجیك‎ها، وجود شعرهایی است كه ساخت مضمونی آن‌ها نشان از تعلق آن‌ها به زنان دارد. سهم زنان را در تمامی نمونه‎های نظمی از آفرینش‎های فولكلوریك، در اجتماعیات، در عاشقانه‎ها، در ترانه‎های كار، در غریبی‎ها، در ترانه‎های سرور و سوگ و ... می‎توان دید. ترانه‎های زنان، در طیف مضمونی رنگا‎رنگ خود، بیش‏تر به بیان رنج‎ها و دل‎زدگی‎های ناشی از زندگی خانوادگی اختصاص دارد، و یكی از مقوله های مهم آن، ازدواج ناهمگون است كه نزد فولكلور شناسان عنوان « نكاح مجبوری» دارد.

« غریبی‎» ها
در اجتماعیات از شعر فولكلور تاجیك، زمینه‎ی قابل تاكید دیگری هست كه از میان آن‌ها مضمون ویژه ای به نام «غریبی» شهرت یافته است. « غریبی‎» ‎ها، مصیبت‎ها، غم‎ها و رنج‏های مردمی را كه در اثر اوضاع ویژه ی اجتماعی ناگزیر از ترك یار و دیار می‎شوند، بازگو می‎كنند. نارمت اوف در باره ی خاستگاه « غریبی» ها می‎نویسد:
«مردم تاجیك، در نتیجه‎ی وضعیت دشوار زندگی ناشی از جنگ و جدال خانمان‎سور میان مدعیان قدرت، حمله‎های دایم غارت‎گران بیگانه، ترك میهن كرده‎، در كشور‎ها و دیار بیگانه، عذاب غریبی را سپری کرده اند. این همه باعث به وجود آمدن یك نوع عمده ی سروده‎های خلقی شده ‎اند. رباعی‎هایی كه در این موضوع گفته شده‎اند، « غریبی‎» نام دارند. رباعی های غریبی بنا بر مضمون‎ به دو گروه بخش می‎شوند : گروه نخست به تصویر حسب حال خود مسافران ـ غریبان اختصاص داده شده‎اند. گروه دیگر، شامل تصویر حال و احوال خویش و تبار و آشنایان این غریبان است.» (۵)
اجتماعیات، مضمون‎های متنوعی همچون مسایل خانوادگی، نا كامی‎ها و نامرادی‎های شخصی، ضعف‎ها و كاستی‎ها، ارزش‎های ناشی از تغییرات سیاسی و اجتماعی، پدیده‎های تكنیكی و فنی، مظاهر استبداد و تجاوز‎های درون و برون اجتماع، آثار مثبت و منفی ناشی از گذر از شیوه‎های حكومتی و غیره را شامل می‎شوند.

تاثیر از شعر رسمی
نكته‎ی قابل اشاره‎ی دیگر در ترانه‎های تاجیكی، رد پای شعر رسمی در آن ها است. برخی از این ترانه‎ها ساختاری منطبق با شعر رسمی دارند. احتمالن گردآورندگان، یاد‎مانده‎ها و محفوظاتی را كه راویان ترانه‎های فولكلوریك از شعرهای شاعران داشته‎اند، جزو اشعار عامیانه به شمار آورده‎اند. افزون بر ترانه‎های باباطاهر، رباعیات مولانا، خیام و دیگر شاعران نیز در منقولات راویان آمده است. طبیعی است كه در نقل و بازتاب این دسته از شعرها، تحریف و جا به جایی هم صورت گرفته است. این پدیده را باید نشانه‎ای مثبت از علاقه و تمایل مردم عوام به مفاخر ادبی و آثار آنان دانست. در این جا برای نمونه به ذكر یك رباعی از رباعیات مولانا و یك دو بیتی از سروده‎های بابا‎طاهر كه به صورت دست‎كاری شده در كتاب رباعی های خلقی تاجیكی آمده، بسنده می‎شود:
ای دلبر من، در دل تو چیست بگو / جز من دگری، عاشق تو كیست بگو
گر هست بگو، نیست بگو، راست بگو / من را غم تو، ترا غم كیست، بگو  (مولانا)

دلی دارم كه بهبودی نداره / نصیحت می‎كنم، سودی نداره
به بادش می‎دهم، كی می‎بره باد / به آتش می‎زنم، دودی نداره  (باباطاهر)

هنوز هیچ پژوهشگر فولكلور به طور مدلل نتوانسته ‎است اصل خاستگاه این یا آن اثر شفاهی مردم بخارا را روشن سازد و اصولن آثار شفاهی مردم تاجیك دارای حدود معینی نبوده است. گرد‎آورندگان این آثار آن ها را از محله های گوناگون تاجیك‎نشین آسیای میانه، مانند «حصار»، «بدخشان»، «كولاب»، «بالا آب رودخانه‎ی زرافشان»، «راتیگن»، «وخیا» ، «درواز»، سمرقند و بخارا و فرغانه، گرد آورده‎اند و تنوع لهجه‎ها خود حكایت از همین تنوع جغرافیایی دارد.

ترانه‎های بخارا
در مجموعه‎ی ادبیات عامه‎ی مردم تاجیكستان، ترانه‎های بخارا، از نظر تنوع مضمون‎ها و قالب‎ها، جالب توجه‏‏اند. این ترانه‎ها، ترانه‎های عروسی، لالایی‎ها، ترانه‎های نوازش كودك، دوبیتی‎ها، رباعی‎های فولكلوریك، ترانه‎های بازی، چیستان‎ها، ضرب‎المثل‎های آهنگین و كوچه باغی‎ها را، شامل می‎شوند.
از نظر جغرافیایی این ترانه‎ها، متعلق به شهر و نواحی گوناگون بخارا هستند. محور‎های مشترك با ترانه‎های ملی ایران، در ترانه‎های بخارا، با صراحت بیش تری رخ می‎نمایند. این همانندی، هم در مضمون و هم در شكل، جالب توجه است. از گونه‎های مشخص در این همانندی‏ها می‎توان به ترانه‎ی نوازش دختر، لالایی‎ها، برخی بازی‎ها و چیستان‎ها اشاره کرد.

۲ -  ترانه های عامیانه ی افغانستان

هنگامی كه از مجموعه‏ی‎ آفرینش‏های عامه‎ی افغانستان سخن به میان می‎آوریم، ناگزیریم فولكلور تاجیكان افغان را نیز مد نظر قرار دهیم كه بخشی از این مجموعه به شمار می‎رود و دارای افسانه‎ها، قصه‎ها، چیستان‎ها، روایت ها، سرودها، ضرب‎المثل‎ها و فكاهی ها است. سرودها (تصنیف‎ها) و ترانه‎های نشاط‎انگیز و بازی در این مجموعه، سهم برجسته‎ای دارند. داداجان عابداوف در پیش‎گفتار كتاب "نمونه‎هایی از فولكلور تاجیكان افغانستان‎" به این ویژگی اشاره كرده و می‎گوید: «در بین مردم افغانستان هیچ بزمی، هیچ جشنی و هیچ میله‎ای، بدون رقص، سرود و افسانه‎خوانی و فكاهی گویی برگزار نمی‎شود. فولكلور در نمایش نامه‎ها و كنسرت‎های رادیو و تلویزیون و پروگرام‎های تاتر‎های ملی نیز زیاد مورد استفاده قرار می‎گیرد.» (٦)
وی پس از تاكید بر این نكته كه فولكلور افغانستان نیز بیانگر امید‎ها و آرمان‎ها، خواسته‎ها، اندیشه‎ها و بازتاب‎ تلاش‎ها، كار و پیكار، تجربه های حیاتی و رسوم نسل‎های گذشته‎ی این كشور است، یاد‎آور می‎شود كه: «در فولكلور مردم افغانستان، مانند حماسه‎های كوراوغلی،آثاری نیز موجودند كه از لحاظ ارزش، كیفیت و اهمیت خود می‎توانند در ردیف مهم‎ترین آثار شفاهی جهان قرار گیرند.» (٧)
ترانه‎های افغانی، همان ویژگی‎های فنی و مضمونی ترانه‎های ایرانی را دارند و در دسته‎بندی موضوعی، می‎توان آن‎ها را زیر برخی از همان عنوان‎هایی كه نام بردیم قرار داد. عشق و مقوله های آن و سپس موضوع‏های اجتماعی ـ سیاسی، كار و معیشت، غم و شادی زندگی و نمود‎های آن، مضمون های اصلی این ترانه‎ها هستند، ترانه‎های شادی آو، ویژه ی جشن و سرور و عروسی‎ها، گاه به صورت مناظره و پرسش و پاسخ است (مانند ترانه‎ی «من نمی‎شكنم» كه یاد‎آور ترانه‎ی معروف «بشكن بشكنه»ی در ایران است) و گاه به صورت خطاب، بدون پاسخ دهنده، مانند ترانه‎ی افغانی «الا بوته فروش»
قالب‎ها و شکل های این ترانه‎ها  بر پایه ی اسنادی كه ما در اختیار داریم، دوبیتی، رباعی،‎ میده دوبیتی‏ها و تصنیف‎ها هستند.
مردم افغانستان برای دوبیتی و رباعی اصطلاحات زیر را به كار می‎برند: «چاربیتی»، «بیت»، «كوچه باغی»، «سنگ گردی»، «بیت سیغانی»، «فلكی»، «شمالی»، «بیت گردی» و غیره. بیش تر این اصطلاحات با مناطق گوناگون افغانستان ارتباط دارد. مثلن كوچه‎باغی مربوط به هرات، سنگ‎گردی مربوط به پنجشیر، بیت سیغانی مربوط به سیغان، فلكی مربوط به چاه آب و شمالی، مربوط به پروان است. (۸)
میده دوبیتی‎ها، سرودهایی هستند كه هنگام خرمن‎كوبی اجرا می‎شوند. (۹)  میده‎ها ترانه‎هایی با وزن‎های كوتاه و به طور عمده، موزون و شادند. میده‎های افغانستان و تاجیكستان، چهار مصراع یا چهار واحد دارند. پاره‎ای از آن‌ها وزنشان در هر چهار جزء یكسان است و در برخی متفاوت. نمونه‎هایی از میده دوبیتی‎ها از لحاظ وزن و موضوع، در ایران نیز وجود دارد. تفاوت ترانه‎های ایرانی با میده‎ دوبیتی‎های افغانی در این است كه ترانه‎های ایرانی، هم از لحاظ وزن و هم از نظر كمیت مصراع‎ها، در تركیب عمودی یك ترانه، متنوع‎ترند.

پی‎نوشت‎ها:
۱ـ فولكلور خلق‎های افغانستان، به الفبای تاجیكی، ن. معصومی و م. خال اوف، دوشنبه ۱۹٦۵
۲ـ ژانر‎های خرد فولكلور تاجیك، م. و. اسراری، دوشنبه ۱۹۸۳
۳ـ ادب عامیانه‎ی دره‎ی تخار، عبدالقیوم قویم، مجله‎ی ادب، شماره‎ی سوم، ۱۳۵۲
۴ـادب عامیانه‎ی هزارگی دری، شاه‏علی‎اكبر شهرستانی، مجله‎ی ادب، شماره‎ی سوم ۱۳۵۲.
۵ـ فولكلور دری زبانان افغانستان، نارمت اوف، نشرات دانش، دوشنبه ۱۹٧۴
٦ـ رباعی‎های خلقی تاجیكی، رجب امان اوف، نشرات عرفان، دوشنبه ۱۹۷٦
٧ـ فولكلور بخارا، د. عابداوف، ج. ربیع‎اف، ب. شیر محمداف، نشرات عرفان، دوشنبه ۱۹۸٦
۸ـ نمونه‎ها از فولكلور تاجیكان افغان، داداجان عابداف، نشرات عرفان، دوشنبه ۱۹۸۸
۹ـ نمونه‎های فولكلور دری، روشن رحمن، جلد ۲، دوبیتی‎ها و رباعیات، شورای فرهنگی پوهانتون افغانستان، كابل ۱۳٦۲

از: فر ایران