کالبد شکافی واژه های زبان فارسی، آیین و دین
شماره ی نوشته : ۲ / ۸
مجتبا آقایی
«آيين» و «دين»
يكي از دوستان، در ترجمهي يك متن انگليسی، عبارت zurvanism را به «آيين زرواني» برگردان كرده بود. من، معترضانه از او درخواست كردم تا نمونهاي از «آيين»هاي ويژهي زرواني را برايم شرح دهد. ناگفته پيداست كه درمانده شد؛ زيرا، «زروانباوري» معماي پيچيدهاي در دل باورهاي كهن ايراني است و هيچكس نميتواند در پاسخ به اين پرسش، حتا يك نمونه از «آيين»هاي ويژهي زرواني را برشمرَد. يعني از اساس ما هيچ «آيين» مختص و ويژهي «زروانباوري» را نميشناسيم! ... اين دوست، البته خود را از تاب نينداخت و در پاسخ من، انگشتي در لغتنامهي معين گرداند و فاتحانه، نشانم داد كه در آن واژهي «آيين»، به «دين و كيش» هم معنا شده است. من در برابر اين سادهانگاريِ بهتآور، از او خواستم تا پس از اين واژهي custom را به «دين» و religion را به «آيين» برگردان كند و برجاي «آيينهاي نوروزي» از عبارت «دينهاي نوروزي» استفاده نمايد!!!
باری، متأسفانه، دو واژهي «دين» و «آيين» غالباً بسيار بيملاحظه، به عنوان مترادف و به جاي يكديگر بهكار برده ميشوند. مثلآ به جاي «دين اسلام» مينويسند «آيين اسلام» و هيچ توجه ندارند كه اين دو عبارت ناظر بر دو مفهوم جداگانه ـ اگرچه مرتبط به هم ـ هستند. من حتا به چشم ديدهام كه برخي پژوهندگانِ مشهور نيز چه در تأليف و چه در ترجمه، اعتنايي با اين نكتهي روشن نميكنند و چنان به نظر ميرسد كه گاه، محض ايجاد تنوع ادبي، از «آيين» استفادهاي نابهجا ميكنند. و نيز بسيار ديدهام كه در توصيف اديان غيرابراهيمي، مثل بوديسم و هندويسم و اديان ايراني، «آيين» را ترجيح ميدهند. انگار كه هر چه به جز يهوديت و مسيحيت و اسلام هست، شايستگي به كاربستنِ واژهي «دين» را ندارد!
«آيين» واژهاي است با معاني بسيار زياد و متنوع. اگر به لغتنامهي دهخدا مراجعه كنيد از كثرت معانيِ «آيين» شگفتزده ميشويد. دهخدا، «آيين» را ابتدا به «سيرت، رسم، عرف، طبع، عادت، داب، شيمه، روش، دَيدَن، خلق، خصلت، خو، خوي و منش» معنا كرده است و سپس با ذكر شواهد زيادي از ادبيات كهن فارسي، معاني زير را هم براي واژهي مذكور برشمرده است:
«شرع، شريعت، دين، كيش، سنت، راه، طريقت / معمول، متداول، مرسوم / جشن سور / شيوه، آهنگ / گونه، صفت، كردار، مانند، سان، آسا، چون، وار، مثل / اندازه، حدّ، عدد، شمار، چند / اسباب، وسايل، آلات، ادوات، ساز، سامان، آمادگي / سزاوار، روا، جايز، مباح / قاعده، قانون، نظم، ترتيب، ضبط، زيج، شرع، ياسا / تشريف، سامان، اسباب / طبيعت، نهاد، وضع، جبلت، فطرت، حالت، چگونگي / آذين، شهرآراي / زينت، آرايش، زيب، زيور / فرّ / ادب، آداب، مراسم / اراده، خواست، خواهش / زيبا، جميل / صورت، طريق ... و الخ.»
همين كثرت معاني، براي پرهيزِ ما از كاربست نسنجيدهي آن كفايت ميكند. «آيين» در اكثر موارد، با نمود و بروز و به منصهي ظهور رسيدن و اجراي يك چيز در پيوند است و نه تماميت آن چيز. مثلآ اگر اين چيز پادشاهي باشد، «آيين پادشاهي» به معناي رسم و سنت و صفت و حتي زيب و زيور ويژهي پادشاهي است و نه خود پادشاهي: (مزن رآي جز با خردمند / ز آيين شاهان پيشين مگرد). بر همين منوال، اين چيز اگر «دين» باشد، معناي آن تجليات عيني، مثل شريعت و مراسم عبادي و احكام عملي است و نه محتواي دين به معناي اعم آن: (سپاهش همي خواند آفرين / كه اين است پيمان و آيين دين).
جالب است كه مشهورترين مشتق اين واژه يعني «آيينه» دقيقآ با نمود و بروز يك چيز در پيوند است. البته در ادبيات پهلوي، «آيينه» عمومآ به معناي منوال و حالت و گونه به كار رفته است. ساير مشتقات واژهي «آيين» نيز كه در زبان فارسي كاربرد دارند، هيچ دخلي به «دين» ندارند. مثل «آيين دادرسي» و «آييننامه» و «هر آينه».
جان كلام اينكه نارواست اگر واژهي «آيين» را براي اشاره به تماميتِ يك «دين» بهكار ببريم. برای مثال، اگر بگوييم «در آيين يهوديت، توحيد زير بناي هر گونه تفكري است» يا «در آيين زرتشت، اهريمن سر منشاء هر گونه پليدي است»، اشتباه كردهايم. اما اگر بگوييم «در آيين مسيحي، غسل تعميد جايگاه ويژهاي دارد» يا «در آيينهاي اسلامي هيچ عملي با حج برابر نيست»، بر خطا نرفتهايم.
در خاتمه، شما را به افسون ابياتی از حافظ مي سپارم كه بس سنجيده و سخته و دانسته از اين واژه استفاده كرده است:
بر دلم گرد ستمهاست خدايا مپسند / كه مكدر شود آيينهي مهرآيينم
به باغ تازه کن آيين دين زرتشتی / کنون که لاله برافروخت آتش نمرود
از: به یادگار www.Myths.ir